اندوخته های تنهایی


تاجر و ماهی گیر
 
تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود.همان موقع یک قایق کوچک ماهیگیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود.
تاجر از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی رو گرفتی؟
ماهی گیر : مدت خیلی کم
تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی گیرت بیاد؟
ماهیگیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خونوادم کافیه.
تاجر:بقیه وقتت رو چی کار میکنی؟
ماهیگیر: تا دیر وقت میخوابم. یه کم ماهیگیری میکنم.با بچه ها بازی میکنم.بعد میروم تو دهکده و با دوستام شروع به گیتار زدن . خلاصه مشغولیم به این نوع زندگی.
تاجر: من تو هاردوارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم. تو باید بیشتر ماهیگیری کند.
اون وقت میتونی با پولش قایق بزرگتری بخری و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم اضافه میکنی. اون وقت یه عالمه قایق برای ماهیگیری داری.
ماهیگیر: خب بعدش چی؟
تاجر: به جای این که ماهیا رو به واسطه بفروشی ، اونا رو مستقیما به مشتریا می دی و برای خودت کار و بار درست میکنی. بعدش کارخونه راه میندازی و به تولیداتش نظارت میکنی. این دهکده کوچک رو هم ترک میکنی و میری مکزیکوسیتی ، بعد از اونم لس آنجلس و از اونجا هم نیویورک. اونجاست که دست به کارای مهمتری میزنی.
ماهیگیر: اما بعدش چی آقا؟
تاجر: بهترین قسمت همینه: در یک موقعیت مناسب که گیر اومد میری و سهام شرکت رو به قیمت خیلی بالایی میفروشی. این کار میلیونها دلار برات عایدی داره.
ماهیگیر: میلونها دلار ، خب بعدش چی؟
تاجر: اون وقت بازنشسته میشی، میری یه دهکده ساحلی کوچیک ، جایی که میتونی تا دیر وقت بخوابی، یه کم ماهیگیری کنی، با بچه هات بازی کنی، بری دهکده و تا دیر وقت با دوستات گیتار بزنی و خوش بگذرونی!.
نویسنده: بهروز همتیان ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , hematiyan.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com